بسم رب الشهداء و الصدیقین
مقام معظم رهبری : امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهداء کمتر از شهادت نیست.
معلم سرافراز شهید سهراب شریعتی سامانی :
تولد : 1 دی 1344 شهر سامان
شهادت: 25 دی 1365 جبهه شلمچه
فرازی از زندگی نامه:
شهید سهراب شریعتی سامانی در یکم دی ماه سال 1344در شهر سامان چشم به جهان گشود. دوران تحصیل
را تا سطح متوسطه پشت سر نهاده و در اوایل شکل گیری انقلاب اسلامی در صفوف مردم حضور چشمگیر
داشت. وی همراه یاوران شهیدش در تبلیغات و نشر فرهنگ اسلامی در حد توانی که داشت همکاری می کرد.
ایشان هفت بار به جبهه اعزام شدند؛ در این دوران در رشته دینی و عربی در تربیت معلم شهید رجائی شهرکرد
قبول شدند که بعد از گذراندن سال اول ، شوق دیدار یار او را دوباره به سوی جبهه های نبرد حق علیه باطل
فراخواند تا اینکه در بیست و پنجم دی ماه سال 1344در عملیات کربلای 1 به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
فرازی از وصیت نامه:
... از جوانان حزب الله تقاضا دارم جلو فساد و منکرات را گرفته و با این جرثومه به شدت مبارزه کنند و دیگر
اینکه دست به دامن ائمه معصومین بشوید و دست از دامن این خاندان پاک برندارید. موقعیت حساس است و
همه ی ما مسئولیم ؛ دیگر خود دانید؛ از امت حزب الله می خواهم اگر راه کربلا باز شد سلام مرا به امام حسین
علیه السلام برسانید.



تاريخ : دو شنبه 20 ارديبهشت 1395برچسب:, | 7:19 بعد از ظهر | نویسنده : سربازان سایبری امام زمان(عج) |

خداداد در دهم خرداد ماه سال 1333 به عرصه وجود گام نهاد.
دوران طفولیت را به سرپرستی پدری کشاورز و زحمتکش و مادری دلسوز و مهربان آغاز نمود.
دوره ی متوسطه را در زادگاه خود به اتمام رساند و موفق به اخذ مدرک دیپلم هنرستان در رشته آب و خاک گردید.
در اوایل دوران شکل گیری انقلاب اسلامی ایران فعالیت چشمگیری در سطح منطقه سامان داشت.
در بیستم مهر ماه سال 1360 به جبهه اعزام شد و در هفدهم اسفندماه سال 1362 در جزیره مجنون به درجه ر فیع شهادت نائل آمد.

 

برای مشاهدۀ متن وصیتنامه به ادامۀ مطلب مراجعه کنید.



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 18 ارديبهشت 1395برچسب:خدادمسیبی,وصیتنامه شهیدخدادمسیبی سامانی,زندگی نامه ی شهید خدادمسیبی سامانی,شهدای سامان, | 10:13 قبل از ظهر | نویسنده : سربازان سایبری امام زمان(عج) |

بسم رب الشهداء و الصدیقین
زندگی نامه فرماندار مکتبی شهید امامقلی جعفرزاده سامانی :
تولد : بهمن 1324سامان
شهادت: 1 دی 1360 مشهد مقدس
شهید امامقلی جعفرزاده سامانی در بهمن ماه سال 1324درشهر سامان زادگاه عمان ودهقان سامانی از شعرای به نام
ایران؛ یکی از شهرهای استان چهارمحال وبختیاری ، در یک خانواده مستضعف به دنیا آمد. تنها فرزند این خانواده
بود ،او را نذر امام رضا)ع( کردند و مدت هفت سال لباس سفید به او پوشاندند و کفنپوش امام رضایش ساختند . به
اندازه موهای سرش سکه به حرم امام حسین علیهالسلام ریختند .پدر و مادر متدین او از همان اول پیوندش را با ائمه
طاهرین)ع( مستحکم ساختند. به لحاظ همین امر بود که لحظهای از یاد آنان غافل نمیشد و همه کارهایش درجهت
وخواست ائمه اطهار)ع(بود. تحصیلات ابتدائی خود رادر سامان به پایان رسانید و بعد ازبه دلیل فراهم نبودن شرایط
ادامه تحصیل درسامان تحصیلات متوسطه خویش را در دبیرستان ادب اصفهان تمام کرد . در سن 17سالگی پدرش
را از دست داد و با مادر پیرش زندگی میکرد . در سال 1341وارد صحنه سیاست شد و مشغول کارهای زیرزمینی
که بوسیله روحانیت مبارز رهبری می شد، گردید و به پخش اعلامیه و نوارهای امام و رساله امام پرداخت . ایشان در
سال 1345به خدمت سربازی اعزام گردید و در دوران سربازی خود سپاهی دانش ممتاز بود. دوستان هم دوره اش
میگویند ،در سال 1346عکس امام)ره( را به آنها نشان می دهد و می گوید: روزی این زعیم عالیقدر حکومت
اسلامی را پیاده خواهد کرد. در سال 1347 واردکارخانه ذوب آهن اصفهان گردید و بعد از دیدن دوره یکساله فنی
مشغول بکار شد . در شهریور سال 1347ازدواج کرد که ثمره این ازدواج یک دختر و دو پسر است .در سال 1347
برای دیدن دوره یکساله ازطرف کارخانه ذوب آهن اصفهان عازم شوروی شد ولی به علت برخورداری از استعداد
ونبوغ زیاد، این دوره را در مدت هفت ماه و نیم تمام کرد و به کشور بازگشت . در این مدت که در شوروی اقامت
داشت تمام موازین شرعی را اجرا میکردوقرارگرفتن در محیط فاسد وغیراسلامی کوچکترین خللی در ایمان
واراده او ایجاد نکرد. بعد از بازگشت از شوروی فعالیتهای خویش را دوباره از سرگرفت وبا مبارزان منطقه
چهارمحال واصفهان مانند برادران؛ صلواتی، پرورش، آیتا... طاهری، حجهالاسلام میرزائی امام جمعه زرین شهر و
شهدائی چون ترکی ، فولادی و... ارتباط تنگاتنگ داشت. در آن خفقان رژیم دیکتاتوری پهلوی، به ایجاد
نمایشگاهای کتاب در فولادشهر، شهرکرد، سامان همت گماشت و همچنین در سایر شهرستانها نمایشگاههای
2
کتاب بسیاری تشکیل داد. اودراین نمایشگاهها به روشنگری افکار تودههای مردم می پرداختند و به کارهای
تشکیلاتی اهمیت بسیار میداد .
به همین جهت همراه با سایر برادران مکتبی و مبارز نسبت به تشکیل جلساتی چند در فولادشهر همت گماشت.
شهری که به دلیل رواج فرهنگ فاسد طاغوتی از معنویت در آن اثری نبود .اوبارها هزاران اعلامیه حضرت امام)ره(
را مخفیانه و با چابکی ، زیرکی و بدون ترس از عوامل ساواک به داخل کارخانه ذوب آهن اصفهان میبرد و پخش
میکرد. در چهلمین روز شهادت حاجآقا مصطفی خمینی، در حالی که در مسجد سید اصفهان سخنرانی میکرد،
دستگیر شد. در زمان پیروزی انقلاب زحمات زیادی کشید و بارها خطر راازسر گذراند اما به شهادت نرسید. ا و
تمام مال و جان خویش را فدای مکتب اسلامی ساخته بود. لحظهای از یاد خانوادههای زندانی، تبعیدی و
خانوادههای بیسرپرست و مستضعف غافل نمیشد و با انجمن مددکاران و صندوق قرضالحسنه اصفهان همکاری
داشت. وقتی که نماز میخواند با تمام وجودش به یاد خدا بود و با تمامی وجودش دعای کمیل میخواند و اشک
میریخت. به معنای واقعی کلمه مقلد امام)ره( و معتقد به ولایت فقیه بود . به امام )ره(عشق میورزید و او را الگوی
خویش قرار داده بود . در زمان پیروزی انقلاب به همراه دیگر برادران مبارز کارخانه ذوبآهن را به اعتصاب
کشاندند. وی دارای بینش سیاسی قوی بود و هیچگاه در مسائلی که در مملکت بوجود میآمد اشتباه نمیکرد .
دراول انقلاب که حجم زیادی ازحملات ناجوانمردانه ی منافقین وملی گراهای دروغین متوجه آیت ا... مظلوم دکتر
بهشتی وسایرشخصیتهای انقلابی بود؛ایشان به آنها عشق میورزید و میگفت: روزی شهید بهشتی و حقانیت حزب
جمهوری بر مردم ثابت میگردد. توصیه میکرد که از روحانیت مبارز دفاع کنید. به مال دنیا دل نبندید که شما را
گرفتار میکند. همیشه شهادت را از خدا آرزو میکرد و در قبال خون شهداء احساس تعهد میکرد . مرتب قیامت
را یادآوری میکرد و به آقای رجائی ، رفسنجانی، خامنهای و همراهان علاقه بخصوصی داشت و میگفت: که اینها
بازوان امام هستند، بعد از پیروزی انقلاب به سمت مدیریت انتظامات شهر صنعتی فولاد شهر انتخاب گردید و در این
پست خدمات شایانی کرد . مدت هشت ماه در این پست خدمت نمود و بعد به جهاد سازندگی شهرکرد آمد و در
مدت ده ماه در این شغل خدمت کرد و بعد به علت حساسیت منطقه به انتظامات بازگشت . بعد وارد سپاه پاسداران
شدودر قسمت اطلاعات مشغول خدمت گردید . بعد از آن مسئول اداره حراست کارخانه ذوبآهن اصفهان شد و
مدتی هم در این قسمت خدمت کرد .او در بیست و نهم مهرماه 1360به سمت فرماندار شهرکرد انتخاب شد. در
تاریخ یکم دیماه سال 1360 وقتی که به اتفاق همراهانش از بازدید جبههها برمیگشت تصمیم میگیرند به حرم امام
رضا)ع( بروند و زیارت کنند . پس از زیارت معشوق و کمی استراحت در شهر مشهد موقع خروج از اقامتگاه خود
مورد شناسائی قرار میگیرند و به دست منافقین جنایتکار به درجه شهادت تابه آرزوی خود برسد .
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد... ) شادی ارواح طیبه امام و شهداء صلوات (



تاريخ : چهار شنبه 15 ارديبهشت 1395برچسب:شهید,شهدا,شهیدان شهرسامان,شهیدامامقلی جعفرزاده سامانی,شهدای سامان, | 4:32 بعد از ظهر | نویسنده : سربازان سایبری امام زمان(عج) |

بسم رب الشهداء و الصدیقین
گذری بر زندگی سرلشکر شهید قدرت الله ذالک زاده :
شهید قدرت اله ذالک زاده در سال 1330 در سامان که آنروزها کوره دهی بیش نبود متولد گشت و با به
دنیا آمدنش شور و شوقی در دل خانواده خصوصاً پدر و مادرش که بعد از مدتها صاحب فرزندی شده بودند
به وجود آمد پدر شهید که هم اکنون یکی از مجروحین جنگی است و در امر تربیت و اشنا نبودن فرزندش
با قوانین حیات بخش اسلام تا آنجا که می توانست سعی و کوشش می کرد و دمی از این کارها غافل نمی
شد ایشان معتقد بود یک مسلمان نباید فقط مسلمان شناسنامه ای باشد باید اعمال و کردارش و تمام
خصوصیت یک فرد زرنگ و بوی اسلامیت داشته باشد و همبشه انبیاء و امامان را الگوی فرزند خود قرار می
داد مادر شهید که خود مسلمان و خداجوست در این راه نیز توانست خیلی موثر واقع شود و با چنین جوی
شهید تا 9 سالگی رشد نمود و بعد از ان زندگی دوم او شروع می شد آشنائی با اجتماع و مردم در آن
اجتماع زندگی می کنید همانطور که شهید رشد می کرد درد و فقیری که در میان مردم وجود داشت بهتر
برای او نمایانگر می شد چون در آن هنگام سامان محیطی بود بسیار کوچک و اکثر به اتفاق مردم آن از راه
کشاورزی امرار معاش می کردنداین فقر به طور واضع تری نمایان بود و همین امر سبب شده بود که شهید
از همان هنگام از رژیم فاسد و ضد انقلابی شاه کینه عجیبی به دل بگیرد بعد از اتمام دوره ابتدایی و وارد
شدن به دوره دبیرستان حقایق اجتماع را بهتر توانست درک کند او که وقایع خرداد ماه 42و تبعید امام را
شنیده بود که بعد از تحقیق کردن درباره زندگی امام به این حقیقت پی برد که تنها همین قائد بزرگ یعنی
امام خمینی خواهد توانست که ایران را از این منجلاب که رهبران فاسد و قوانین نجات بخش اسلام برپا
دارد از آن به بعد تا انجا که می توانست در افشای رژیم منحوس پهلوی و جناحان و خیانتهای که این
خاندان بر امت ایران روا داشته بودند کوشش می کرد و اگر نتوانست صحبت هایش را در اجتماع بیان کند
ولی همین افتخار برای او بس که خانواده خود و اقوام و آشنایان را تا مقدار زیادی روشن نمود و این شهید
بود که برای اولین بار را با امام و اهداف والای او آشنا گردانید شهید پس از پشت سر گذاشتن دوران سخت
و همراه با انبوه مشکلات که اگر بخواهیم مشکلات این دوره از زندگی شهید را بازگو کنیم از طاقت این
برنامه خارج و در این چند سطر نمی گنجد در سال 1348 وارد خدمت سربازی شد چون از همان اوایل
عاشق پرواز کردن در آسمان نیلگون کشور بود به خدمت نیروی هوایی در آمد و این عشق و علاقه را با ورود
به پایگاه وحدتی دزفول کامل نمود چون جو حاکم بر ارتش در ان زمان با اختناق شدید و فشار همراه بود و
صدای آزادیخواهی به شدت سرکوب می شد و نیز تا قبل از این که انقلاب
0
خداگونه مان به پیروزی برسد و ندای الله اکبر شعارمان گردد در محیط ارتش سکوت اخنیار نموده اما نه
سکوت مطلق چون در خارج از پایگاه هر زمان پیش می آمد ما را مظالم و مفاسد دوران شاه آشنا گردانیده و
از خصوصیات پیامبر گونه رهبر انقلاب برایمان می گفت، و می گفت با شروع سال 0331 که انقلاب اسلامی
داشت شکل می گرفت و تظاهرات گسترده در سراسر ایران انجام می شد و تمام قشرهای ملت با وحدت و با
یک رهبر می خواستند که نظام پوسیده و سراسر ظلمت شاهنشاهی را از بیخ و بن بر کنند و حکومتی
اسلامی را جایگزین حکومت شاهنشاهی و یزیدی گردانند این تظاهرات و قیام کم کم به داخل پاسگاه نیز
کشیده شد و افراد ارتشی که سالیان دراز و خان جنرالهای آمریکائی شاه را به اجبار شنیده بود همدوش
ملت مسلمان ایران بپا خواسته که برای سرنگون کردن رژیم فعالانه شرکت نمودند همانطور که همگی اطلاع
دارید از میان ارتشیان این هماوان غیور ما بودند که برای اولین بار با ملت همبستگی اعلام داشتند هما
شهید ما نیز در دوران انقلاب شرکت فعال داشت با این که نظامی بود بدون هراس از دستگاههای اطلاعات و
جاسوسی شاه به ترتیب دادن تظاهرات و راهپیمائها در پایگاه می پرداختند شهید که از سالیان قبل منتظر
چنین لحظاتی بود و همواره برای تحقیق انقلاب اسلامی از جان و هستی مایه گذاشته بود تمام این خطرات
را به جان می خرید و هیچکدام از این مانعها باعث نشده که او راهی را که در پیش گرفته است ناتمام گذارد
در آخرین روزهای عمر رژیم شاه تظاهرات بزرگی را در پایگاه تربیت داده و توسط عمال شاه شدیداً مضروب
گشت تا این که به یاری خدا و همت ملت مسلمان انقلاب اسلامیان به ثمر رسید بعد از انقلاب در کمیته
پایگاه فعالیت خود را شروع کرد و در این جنگ و حمله مزدوران عراقی به سرزمین اسلامیان شهید با تمام
وجود هستی خود را برای پرواز در آوردن هواپیماها کوشش نمود کوشش و تلاش این چنین این فرزندان از
جان گذشته است که بتعث می شود ما و شما یا خیل آسوده زیر این آسمان زندگی کنیم و شب سر بالین
گذاشته و صبح با آسودگی خاطر دیده بگمائیم بعد گذشت 10ماه و پشت سر گذاشتن خطرات بسیاری که
جان شهید را تهدید می کرد سرانجام در 4دی ماه بر اثر بمباران موشکی مزدوران عراقی شهادت را که
فقط بندگان صالح خداوند می توانند نسیب خود کنند نسیب خود کرد دفتر زندگی شهیدی دیگر را از تبار
حسنیان که در سطر سطر نگاشته شده بود برای همیشه بسته شد و سرباز رشیدی دیگر از سربازان امام
زمان به لقاء الله پیوست جمله ای از شهید به یاد دارم که در آخرین سفرش به اینجا به دفعات تکرار می کرد
او می گفت ما ارتشیان ایران همگی سرباز امام زمان هستیم.و شهادت ارثی است که از امامان به ما رسیده
یاد تمامی شهیدان گرانی باد و راهشان پر رهرو و مستدام » هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق « است
باد .
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد...
) شادی ارواح طیبه امام و شهداء صلوات (



تاريخ : دو شنبه 13 ارديبهشت 1395برچسب:, | 7:4 بعد از ظهر | نویسنده : سربازان سایبری امام زمان(عج) |

بسم رب الشهداء و الصدیقین
گذری بر زندگی سردار شهید احمد کبیری سامانی :
تولد : بهمن 1334
شهادت: 2 فروردین 1361
در بهمن ماه 1334 در یکی از شهرهای استان چهارمحال بختیاری به نام سامان ودر خانواده ای متدین و مستضعف
دیده به جهان گشود. پس از طی دوران کودکی با علاقه ای خاص وارد دبستان دهقان سامانی شد. دوره تحصیلات
ابتدایی وراهنمایی را با موفقیت به پایان رساند وخود را برای دبیرستان آماده می کرد که در مهرماه 4334 مادرش را
از دست داد،این حادثه اثری عمیق بر او نهاد .روزها به سرعت می گذشت و شهید سه سال پایان تحصیل خود را در
تهران گذرانید. در تابستان ها برای فراهم نمودن کمک هزینه تحصیلی در رشته برق کاری به کار می پرداخت
.وقتی انقلاب پرشکوه اسلامی به رهبری خمینی بت شکن در سال 1357به اوج خود رسید ، احمد بی درنگ به
صف مبارزان پیوست.اودر این دوران سهم به سزایی ایفا نمود. با باز شدن مدارس تظاهرات و اعتصابات شدت می
گرفت و او تمام اوقاتش را در فعالیت بر علیه رژیم به سر می برد . در شب حمله به نیروی هوایی از طرف مزدوران
گاردشاهنشاهی، به کمک برادران نیروی هوایی شتافت و در درگیری های 22 بهمن نقش مهمی به عهده داشت. با
پیروزی انقلاب اسلامی تحصیلات خود را ادامه و در رشته اقتصاد دیپلم گرفت. با اخذ دیپلم به سامان بازگشته و با
تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت سپاه درآمد و با گذراندن دوره های مختلف آموزشی در تهران در
واحد آموزش سپاه خدمت خود را شروع نمود .
احمد کبیری، از تبار هابیل، ابراهیم)ع(، موسی)ع( و محمد )ص( و حسین )ع(بود و حسین گونه در کربلای ایران
زمین در عاشورای دوم فروردین 4334 لبیک گویان به دیار حسین شتافت و در حمله فتح المبین بلندترین قله
انسانیت را پیموده و شربت گوارای شهادت را نوشید .
2
وصیتنامه:
بسماللهالرحمنالرحيم
اني وجهت وجهي للذي فطرالسموات والارض حنيفا و ما انا منالمشركين. سوره انعام آيه 87
من با ايمان خالص روي به سوي خدائي آوردم كه آفريننده آسمانها و زمين است و من هرگز با )عقيده جاهلانه( مشركان
موافق نخواهم بود .
سپاس و ستایش خداوندی را که آسمانها و زمین را آفرید. سپاس و ستایش خدایی را که تمام موجودات عالم و
همه ی انسانها را آفرید و برای راهنمائی انسان و هدایت او به راه راست پیامبران را فرستاد . سپاس خدا را که همه ی
ما را مسلمان قرار داد و در این برهه از زمان این چنین رهبری و انقلابی نصیبمان کرد. و این همه نعمت فراوان بر ما
ارزانی داشت .
خدایا مرا ببخش و عفو کن که نتوانستم بنده صالحی باشم و شکر این همه نعمت فراوان را به جا آورم و انسان باشم.
از تو خواهانم مرا عفو کنی و از عذاب آخرت نجاتم دهی. خدایا میدانم لیاقت و شایستگی شهادت را ندارم اما از
تو می خواهم این مقام عظیم و بزرگ را نصیب من کنی .
حدود یکسال و چندماه است که دست ابرقدرتها به ویژه امریکای جنایتکار از آستین صدام کافر بیرون آمده و
همگی به اسلام عزیز و انقلاب اسلامی حمله کرده و میخواهند این انقلاب را نابود کنند. زیرا آن را بزرگترین خطر
برای خود میبینند. بر همه مسلمین و به خصوص ملت مسلمان ایران است که کمک کنند و جلو این قدرتها بایستند.
امروز همه ما مسئولیتی بس سنگین داریم . مسئولیت شناخت صحیح و درست اسلام و حفظ و گسترش آن در جهان
و مقاومت سرسختانه در مقابل ابرقدرتها و وابستههای آنان .
همه ملت باید این حسین زمان، امام امت، خمینی بتشکن را یاری کنند. تا انشاالله زمینه حکومت حضرت مهدی
)عج( را فراهم آورند . از ملت مسلمان میخواهم همیشه وحدت و انسجام خود را نگهدارند و با قدرت و توکل بر
خداوند یکتا، به پیش روند . از هیچ قدرتی جز خداوند نترسند. فقط اسلام را عمل کنند، اسلام امانتی است و به
دست ما سپرده شده. باید آن را بشناسیم و به دیگران نیز بشناسانیم . امروز صدور انقلاب جز گسترش و شناساندن
اسلام چیز دیگری نیست، امام امت که این همه تأکید دارند انقلاب صادر شود این است که اسلام در سراسر عالم
شناسانده شود. و همه با برنامههای انسانساز اسلام آشنا شوند. زیرا اسلام همه چیز دارد. و خداوند آن را کامل کرده
تا انسانها با عمل به آن، به هدف واقعی که همان خداست برسند .
همچنین از ملت مسلمان می خواهم به روحانیت احترام بگذارند و مثل همیشه آنان را یاری کنند. زیرا اگر روحانیون
نبودند اسلام تا این اندازه پیشرفت نکرده بود و ما هنوز به این انقلاب نرسیده بودیم. و دولت و مجلس شورای
3
اسلامی و ارگانهای انقلابی و همه قوای نظامی را کمک کنند و پشتیبانی کنند. از پدر عزیزم میخواهم که مرا
ببخشد . چون فرزند لایق برای وی نبودم. و حق فرزندی را به جا نیاوردم. پدرجان فقط به فرمان امام عزیز فرمانده
کل قوا و این رهبر شکستناپذیر و بیداردل میجنگم . فرمان او فرمان امام زمان )عج( ،فرمان رسول خدا و فرمان
خداوند است. همه ی این رزمندگان از پیر و جوان و نوجوان به فرمان او به جبهه میآیند. و به عشق خدا و
شهیدشدن خود را در این همه مشکلات و دشواریها میاندازند. پدر از شما می خواهم بعد از کشتهشدنم برایم گریه
نکنید. زیرا دشمن شاد میشود . و برای اسلام و انقلاب اسلامی تا آنجائی که میتوانید تلاش کنید. از برادر عزیزم نیز
میخواهم در سپاه با استقامت و پایداری ؛ تلاش کنند. برادر جان از تو التماس دعا دارم و انشاالله اگر در مورد تو
خطایی کردهام ببخشید .
از همه برادران پاسدار ،این جان برکفان عزیز و رهروان حسینی نیز میخواهم همانطور که امام فرمودند؛ قدر خود را
بدانند و واقعاً از اسلام و مسلمین پاسداری کنند. قدرتهای شیطانی، پاسداران را دشمن بزرگ میدانند و محرومان
و ستمدیدگان و مستضعفین به سپاه و ملت ایران چشم امید دوختهاند، تا آن را از یوغ استعمار و استثمار و بردگی
بیرون آورند.همه پیروز و موفق و موید باشید.از برادر عزیزم میخواهم مقدار پولی را که همراه دارم به حساب
جنگزدگان بگذارد و همینطور یک دستگاه رادیوضبط است که آن را به هرجا صلاح دیدند بدهندخدا گناهان
همه را ببخشد و حاجات و آرزوهای همه را برآورده کند.
برادران و دوستان عزيز خدا نگهدار شما
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد... ) شادی ارواح طیبه امام و شهداء صلوات (



تاريخ : شنبه 11 ارديبهشت 1395برچسب:شهدا,وصیتنامه,زدیگی نامه شهداشهرستان سامان,شهید احمد کبیری سامانی, | 5:33 بعد از ظهر | نویسنده : سربازان سایبری امام زمان(عج) |

زندگینامه

استاد شهید آیت الله مطهری در ۱۳ بهمن ۱۲۹۸ هجری شمسی در فریمان واقع در ۷۵ کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می پردازد.

 

در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال ۱۳۱۶ علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می شود در حالی که به تازگی موسس گرانقدر آن آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته اند.
در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی ( به مدت ۱۲ سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می گیرد. قبل از هجرت آیت الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد شهید گاهی به بروجرد می رفته و از محضر ایشان استفاده می کرده است. مولف شهید مدتی نیز از محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهره های معنوی فراوان برده است. از اساتید دیگر استاد مطهری می توان از مرحوم آیت الله سید محمد حجت ( در اصول) و مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده است. در سال ۱۳۳۱ در حالی که از مدرسین معروف و ازامیدهای آینده حوزه به شمار می رود به تهران مهاجرت می کند.

 

در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی می پردازد. در سال ۱۳۳۴ اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می گردد. در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می کند. در سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می شود .استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ سخنران منحصر به فرد این انجمن می باشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار مانده است.
کنار امام بوده است به طوری که می توان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاشهای او و یارانش دانست. در ساعت ۱ بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد ۱۳۴۲ به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می گردد. پس از ۴۳ روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می شود.
پس از تشکیل هیئتهای موتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها می گردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط شهید محمد بخارایی کادر رهبری هیئتهای موتلفه شناسایی و دستگیر می شود ولی از آنجا که قاضی یی که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام می فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد شهید از مهلکه جان سالم بدر می برد. سنگینتر می شود. در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاهها، انجمن اسلامی کردن محتوای نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه می دهد.

 

به طور کلی استاد شهید که به یک نهضت اسلامی معتقد بود نه به هر نهضتی، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود و با اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال ۱۳۴۶ به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود به طوری که می توان او را بنیانگذار آن موسسه دانست. ولی پس از مدتی به علت تکروی و کارهای خودسرانه و بدون مشورت یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت او از اجرای طرحهای استاد و از جمله ایجاد یک شورای روحانی که کارهای علمی و تبلیغی حسینیه زیر نظر آن شورا باشد سرانجام در سال ۱۳۴۹ علیرغم زحمات زیادی که برای آن موسسه کشیده بود و علیرغم امید زیادی که به آینده آن بسته بود در حالی که در آن چند سال خون دل زیادی خورده بود از عضویت هیئت مدیره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.

در سال ۱۳۴۸ به خاطر صدور اعلامیه ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سربرد. از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۱ برنامه های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال ۱۳۵۳ ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. اما مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود می رسد. گذشته از حضرت امام، استاد مطهری اولین شخصیتی است که به خطر سران سازمان موسوم به « مجاهدین خلق ایران » پی می برد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز می دارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش بینی می نماید. در این سالها استاد شهید به توصیه حضرت امام مبنی بر تدریس در حوزه علمی قم هفته ای دو روز به قم عزیمت نموده و درسهای مهمی در آن حوزه القا می نماید و همزمان در تهران نیز درسهایی در منزل و غیره تدریس می کند. در سال ۱۳۵۵ به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات! زودتر از موعد مقرر بازنشسته می شود. همچنین در این سالها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیتهای روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران » را بنیان می گذارد بدان امید که روحانیت شهرستانها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.

گرچه ارتباط استاد مطهری با امام خمینی پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشته است ولی در سال ۱۳۵۵ موفق گردید مسافرتی به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزه های علمیه با ایشان مشورت نماید. پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تمام وقت درخدمت نهضت قرار می گیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا می نماید. در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو می کند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی می نماید. هنگام بازگشت امام خمینی به ایران مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده می گیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود تا اینکه در ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ در تاریکی شب در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود یا گلوله گروه نادان و جنایتکار فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت می رسد و امام و امت اسلام در حالی که امیدها به آن بزرگمرد بسته بودند در ماتمی عظیم فرو می روند. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.

 



تاريخ : شنبه 11 ارديبهشت 1395برچسب:شهید مطهری,روزمعلم,استادمطهری,زندگی نامه,زندگی نامه شهید مطهری,تحقیق درباره شهید مطهری, | 2:15 بعد از ظهر | نویسنده : سربازان سایبری امام زمان(عج) |

Saman

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین
گذری بر زندگی امیر سرلشکر خلبان شهید نعمت الله اکبری سامانی :
تولد : 0331 سامان
شهادت: 33 آبان 0331 حملات برون مرزی در عملیات آزادسازی سوسنگرد
امیر سرلشکرخلبان شهید نعمتالله اكبري پس از اتمام تحصیلات خود در شهر سامان از توابع چهارمحال و بختیاري
موفق شد تا در رشتههاي پزشکي و خلباني پذيرفته شود ولي به دلیل علاقه فراوان رشته خلباني را در دانشگاه تهران
برگزيد .
شهید اكبري از هوش سرشار و اخلاق خوبي برخوردار بوده است، هر چند بیش از 5 سال داراي زندگي مشترك
با همسر خود داشته است، ولي همیشه بهگونهاي برخورد مينموده است كه ميدانسته در صورت به وجود آمدن
جنگ شهید ميشود . در نخستین ماموريت وي كه به مدت 55 روز به طول انجامید موفق به شناسايي مواضع دشمن
براي شناسايي دوباره كه به جاي يکي ديگر از » كیانآرا « گرديده بود و در ماموريت بعدي كه با خلبان شهید
دوستانش انجام داد هواپیماي اين شهید به تاريخ 52 آبانماه در منطقه فکه مورد اصابت آتش دشمن واقع شد و
سقوط كرد .
هر چند تاريخ شهادت اين شهید در تاريخ در سال 18 طي نامهاي كه از بغداد به سازمانهاي ايراني رسیده بود به
اطلاع خانواده رسید كه مقبرهاي در عراق براي خلبانان مفقود الجسد ما درست كردهاند كه مورد قبول آنها واقع
نشد . سرلشکر خلبان شهید نعمت الله اكبري بیش از 5۵ بار پرواز موفق داشته است و با توجه به اينکه يکي از
افتخارات گمنام شهر سامان مي باشد، هنوز اقدام جدي در شناساندن اين بزرگ مرد تاريخ جنگ تحمیلي انجام
نگرفته است .
خانم نسرين ساماني)همسر شهید ( نحوه ازدواج خود را با شهید اكبري اينگونه توصیف كرد : در سال 55 ايشان با
يونیفرم نظامي به خواستگاري آمدند و با اين كار خود تعهد به كشور را متوجه من نمودند هر چند وصیتنامهاي در
طول زندگي خود برجاي نگذاشت ولي پس از انقلاب اسلامي خود را پیرو رهبري حضرت امام خمیني )ره(
ميدانست . وي شهادت شهید اكبري را مظلومانه دانست و گفت: از آن جا كه نمادي از شهداي مفقودالجسد خلبان
كشور در بهشتزهرا ساخته شده بود براي شركت در اين مراسم حضور يافتیم ولي به دلیل سخناني كه فقط درباره
فرماندهان ارشد اين شهدا گفته ميشد ديگر در آنجا حضور نیافتیم و در هیچگونه مراسمي مشابه آن شركت
نکرديم... . در گذرگاه تنگ اين زمانه انسان فريب، قدم هاي آهسته، نشان از عمق درك جانان است ، كمتر كسیست
كه در رسیدن به مقصود بي مقصودش عجول نباشد و هركس در طلب سهم خواهيِ افزون تر از اين دنیاست و همه
مشغول به كار خودشانند و اگر صفت كبک را بر آنها نگذاريم سخت در حقشان جفا كرده ايم... .
سرلشکر خلبان شهید نعمت الله اكبري ساماني از آن دست انسان هاي آسماني بود كه راه را با تمام وجود درك
نموده بود و آسمان را به زير سلطه خود برده گاه عرشي بود و در عرش بوي خاك مي داد و گاه نیز خاكي
آسماني... . اين عقاب تیز پرواز نیروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران همچون هم مسلکان با نام و نشان
شهیدش، دوره هاي زيادي را حتي در خاك اجنبي)امريکا( ديده بود و F-43 چون اسبي رام در دستان آن بود و
آسمان را مبهوت خود مي كرد. ايشان عشق به وطن در وجودش همچون خورشیدي مي درخشید و پروازهاي بي
نهايتش حکايت از جرات و جسارت و شايستگي مي كرد . ماههاي آغازين جنگ) 52 آبان 8251 ( در عملیات
سوسنگرد به همراه كمک خلبانش شهید كیان آرا ،عاشقانه و بي نشان بدون هیچ تعلق به اين دنیا به فیض عظیم
شهادت نايل گشتند و جسم پاكش هیچ گاه خود را به خاك آلوده زمین نشناساند .
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد... ) شادی ارواح طیبه امام و شهداء صلوات (



تاريخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1395برچسب:شهید,شهدا,شهادت,تحقیق درباره ی شهدا,امیر سرلشگر خلبان شهید نعمت الله اکبری سامانی,شهدا ی شهرستان سامان,نعمت الله اکبری,پایگاه شهید بهشتی, | 9:12 بعد از ظهر | نویسنده : سربازان سایبری امام زمان(عج) |

متولد 1338 سامان

دانشجوی رشته زبان و ادبیات فارسی

شهادت 1361 شوش، عملیات فتح المبین

آرامگاه گلستان شهدای سامان


وصیت نامه

 بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

من اینجا بس دلم تنگ است

و هر سازی که می بینم بد آهنگ است

بیا توشه برداریم، قدم در راه بی برگشت بگذاریم

ببینیم که آسمان هر کجا آیا همین رنگ است

به یاری الله و حمد و سپاس خدای تبارک و تعالی تصمیم گرفتم که به جبهه حق علیه کفر بشتابم تا شاید بتوانم آب رسان برادران رزمنده ای باشم که در نبرد دلیرانه تشنه شته است اگر چه یاران حسین در جبهه های نبرد به یاد حسین تشنه به لقاء الله می پیوندند تا شاید بتوانم کفش گرد گرفته برادر رزمنده ای را واکس بزنم و غبار خستگی را از تن وی بزدایم. آری میروم که ماندن در این هوای مسموم خطرناک است در هوایی که امام غریب است و اسلام غریبتر و ریا کاران و دغل بازان که با گردش 180 درجه لباس خود درآوردند و لباس اسلام پوشیده اند، اینک به تاخت و تاز مشغولند نگویید فرار کرد که اینجا دیگر جای ماندن نیست چرا که قامت پاک صفا و صمیمیت را ریاکاری و تظاهر و دغل بازی گرفته است. خدای رحمت کند ما را، خدا یاری مند افرادی را با تمامی وجود به عشق اسلام و انقلاب اسلامی فداکاری می کنند و خدا لعنت کند افرادی را که هنوز به نانی چسبیده اند و به نامی.

و بی شرمانه پای به روی خون شهیدان عزیزمان می نهند و از خون شهیدان عزیزمان نردبانی برای صعود به قله های بلند ریاکاری و دغل بازی می سازند.

در آخر چند نکته تذکر و شاید وصیت نامه ای می نویسم:

1-     از مال دنیا چیزی نداشته و ندارم که آن را به کسی ببخشم یا مقامی  منصبی ندارم که به کسی واگذار نمایم جز چند جلد کتاب پاره که آن را به کتابخانه مسجد جامع سامان اهدا می کنم.

2-     می دانم که گوش های تمام مردم را پنبه های بی خیالی و بی تفاوتی پر کرده است و هنوز در بذر نان و نام، خانه ای راحت و ........ می باشند اما برای اتمام حجت می گویم ای مردم به خود آیید و سر از لاک بی تفاوتی و راحت طلبی بردارید و به روز قیامت بیندیشید که خدا شما را باز خواست خواهد کرد.

3-     می دانم فردا مانند دیگر شهیدان از یاد خواهم رفت اما هیچ کسی حق ندارد پول خون مرا بگیرد و هیچ کس حق ندارد از خون من نردبانی برای مقام و نان و نام بسازد. خون من هدیه به رهبر است و برای خداست و برای تداوم خون شهیدان.

4-     با وجود این که می دانم به حرف های هیچ شهیدی، شما مردم سامان گوش نمی دهید اما مردم به خود بیایید و نگذارید به جای شما فکر کنند و برای شما تصمیم بگیرند و از خون شهیدان شما نردبان سازند.

5-     برای امام جمعه در سامان فکری بکنید و نماز جمعه در سامان برگزار کنید، چرا که دشمن از نماز جمعه ما، در وحشت است.

6-     همکاران عزیز، برادران به اصطلاح معلم، این افرادی که در زیر دست شما هستند، این ها فرزندان شهید انقلابند، یا از آموزش و پرورش بیرون روید و به کار نان و آبداری بچسبید، یا واقعا معلم بشوید که معلمی کار انبیاست.

7-     روی قبر شهیدان درخت سرو بکارید، چرا که به سرو گفتند: چرا بار نداری؟ گفت: آزادگان بی بارند.

8-     از مقامات استان خصوصا امام جمعه معظم شهرکرد حجه الاسلام تقوی می خواهم به وضع بی سامان سامان رسیدگی نمایند.

9-     فرزندان حزب ا... برادران مسلمان وحدت، وحدت، وحدت، حول محور الله.

15/12/60

سیامک کبیری سامانی



تاريخ : جمعه 3 ارديبهشت 1395برچسب:شهید سیامک کبیری,وصیت نامه, | 4:8 بعد از ظهر | نویسنده : سربازان سایبری امام زمان(عج) |
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد