شهيد قربانعلي عرب فرزند مرحوم محمد ابراهيم در سال 1336
در يكي از دهات تابع شهر كرد بنام ماركده در خانواده اي
كشاورز و مستضعف به دنيا آمد و در سن 6 سالگي پدر
خود را از دست داد و در سال 1343 مشغول به تحصيل شد وي به علت فوت پدر و نداشتن سرپرستي خانواده با
مادرش به اصفهان هجرت كردند و با ديگر برادرانش كوشش نمودند كه ايشان درس بخواند وي نامبرده به دو
علت ادامة تحصيل نداد يكي به علت فقر مالي و ديگر تحقير نمودن ايشان در فرهنگ ملعون شاهنشاهي سبب
شد كه ايشان تحصيلات را ترك و به شغل درب و پنجره ساز روي آوردند كه حقوق و درآمدشان خيلي ناچيز
بود و در همان موقع به فكر فقرا و مستمندان و يتيمان بود ، براي آنها لباس مي خريد و از آنها تفقد و دلجويي
مي نمود و خدمت سربازي خويش را به مدت دو سال انجام داد و انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني شروع
شد.
در راهپيماييها شركت مي نمود و يك مغازة در و پنجره سازي براي خودش داشت و در انقلاب اسلامي به فرمان
امام خميني مغازه را بسته بود و به محظ شروع جنگ ايشان از طريق مسجد انقلاب اصفهان طي يك دورة
نظامي به كردستان اعزام شدند و بعد از كردستان ايشان به جنوب آمدند و در تمام عملياتها از فرماندهي كل قوا
در دارخوئين گرفته تا بدر شركت كرده اند و در اكثر عملياتها زخمي شده بودند كه حتي تا نزديك شهادت هم
مي رفتند ولي خدا مي خواسته كه ايشان را براي خدمت بيشتر به اسلام حفظ كند و در يكي از موارد
مجروحيت ايشان در حال بيهوشي در اطاق عمل حضرت زهرا ››سلام الله عليه ‹‹ و امام حسين ››عليه السلام ‹‹
را رويت مي كنند و مي فرمايند كه ما بچه ها را دوست داريم.
در ادامة عمليات شهيد شد.  سرانجام ايشان در تاريخ 64/2/12
فرازي از وصيتنامه:
خداوندا ! تو را شكر مي كنم كه به من اين نعمت بزرگ را عطا كردي كه دين مبين اسلام را اختيار كنم و تو را
شكر مي كنم كه راهنماي مرا قرآن , رسول گراميت )ص ( و ائمه )ع ( قرار دادي .
خداوندا ! مرگ مرا شهادت در راه خودت عطا بفرما و موقع شهادت به جاي ناله , ذكرخودت را بر زبانم جاري
ساز و با چهره خندان ببر. خدايا ! هجرت كرده ام براي رضا تو , در جهاد مقدس با آنچه كه در توان داشته ام و
اين توان نيز از خودت است ما چيزي از خودمان نداريم و هرچه داريم از توست .

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: